مامان و پسر

بدون عنوان

چند ماه یه تبلت برات گرفتم ولی الان پشیمونم چون این چند وقت همش دستت تبلت هست ولش نمیکنی حتی شبها که میخابی میذاری کنارت من خوب میدونم که این وسایل امواج دارند وخطرناک هستند میخام یه جوری ازت بگیرم حالا چه جوری نمیدونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
20 آذر 1392

بدون عنوان

دیروز بردمت تو خیابونه بگردی چون هوا خوب بود و گفتم هوایی بخوری،همینجور که داشتی میدویدی گفتی:مامان اگه گفتی بوی چی میاد؟گفتم نمیدونم  گفتی بوی کباب نگاه ساعت کردم گفتم  چقدر زود گرسنه ات شده ،باشه بریم خونه گفتی خواهش میکنم بیرون غذا بخوریم  خلاصه ما روکشوندی کبابی وقتی اقا کبابا رو اورد،نون برداشتم بهت بدم یهو نگام کردی گفتی مامان نگاه کن دلت تپل شده کباب مال بچه هاست،مال مامانا نیست خلاصه نون وکباب ودوغ وخوردی ووقتی سیر شدی گفتی مامان شما برا چی نمیخوری بخور مامان تا چاق بشی قربونت بشم پسرم که فکر میکنی داری مامانو گول میزنی
7 آذر 1392

بدون عنوان

ا                                          یادش بخیر وقتی بچه بودیم ارزو میکردیم بریم مدرسه،ولی وقتی رفتیم مدرسه ارزو میکردیم زودتر بریم خونه  ...
7 آذر 1392

یه جایزه

امروز که اومدم دنبالت مهد بهم گفتی مامان من امروز پسر خوبی بودم منم واسه اینکه روحیه ات و اعتماد نفست بالا بره و همیشه پسر خوبی باشی فکر کردم چی جایز ه برات بخرم و یه فکر خوب کردم  یه کیف چرخ دار بن10 برات گرفتم خیلی خوشحال شدی و تمام پیاده رو داشتی کیف هل میدادی یادت باشه تمام زندگیم هستی یادت باشه ...
4 آذر 1392

بدون عنوان

این هفته پسرم یه گل خوشگل برام کشید اول فکر کردم فقط رو تبلت میتونه بکشه ولی دیدم روی کاغذ هم میتونه بکشه بهم گفت حالا که کشیدم واسم اسکیت میخری؟ ای نامرد هر کار واسم میکنه که من خوشحال بشم یه چیزی هم ازم میخاد
2 آذر 1392