مامان و پسر

یه جایزه

امروز که اومدم دنبالت مهد بهم گفتی مامان من امروز پسر خوبی بودم منم واسه اینکه روحیه ات و اعتماد نفست بالا بره و همیشه پسر خوبی باشی فکر کردم چی جایز ه برات بخرم و یه فکر خوب کردم  یه کیف چرخ دار بن10 برات گرفتم خیلی خوشحال شدی و تمام پیاده رو داشتی کیف هل میدادی یادت باشه تمام زندگیم هستی یادت باشه ...
4 آذر 1392

بدون عنوان

این هفته پسرم یه گل خوشگل برام کشید اول فکر کردم فقط رو تبلت میتونه بکشه ولی دیدم روی کاغذ هم میتونه بکشه بهم گفت حالا که کشیدم واسم اسکیت میخری؟ ای نامرد هر کار واسم میکنه که من خوشحال بشم یه چیزی هم ازم میخاد
2 آذر 1392

بدون عنوان

شعر زیبای کودکانه مهد کودک برای تشویق بچه به رفتن به مهد کودک و مناسب اول مهر در مهد کودک ها را در ادامه بخوانید: اومدم مهد کودک برای تاب سواری اومدم عکسمو بدم به یادگاری اومدم شعرای رنگ و وارنگ بخونم شعر مهد کودک یه کتاب قصه از مربی بگیرم دفترمو بدین برم می خوام که نقاشی کنم مربیمه میخوامش دوسش دارم می پامش هر چی دارم تو دنیا میخوام بشه به نامش{برگرفته از وب سایت کودک سیتی}       ...
24 آبان 1392

بدون عنوان

سال پیش اوایل محرم بود از کنار حسینیه که رد میشدم بساط دستفروش پهن بود  وهمه چی از جمله طبل های کوچیک که روشون نوشته بود یا حسین تو بساطشون بود خواستم برات خرم اما بابایی گفت نخر،میخاد بزنه روش واعصابمونو خرد کنه پارسال قبول کردم ولی امسال نه! امروز که داشتم از کنار قدمگاه میگذشتم سربند،پرچم،زنجیر و... دیدم ولی  چشمم طبل فقط دید،باخوشحالی برات خریدم وقتی بهت نشون دادم حسابی ذوق کردی،بهت گفتم اگه اروم بزنی برات پتوی مرد عنکبوتی میخرم تو هم گفتی باشه مامانی تااخر شب هم اروم میزدی روش،شب که شد گفتم مامانی دیگه وقت خوابه ،گفتی من خوابم نمیاد منو بابایی الکی خوابیدیم تا تو بیای بخوابی، اما دیدیم بالی تخت واستادی داری طبل...
15 آبان 1392