مامان و پسر

بدون عنوان

این هفته خیلی تنهایی آخه همه رفتند مسافرت،محمد،ستایش،سیمین حتما دلت خیلی گرفته،می دونم خیلی گرفته قربون دلت برم عزیزکم سعی کردم برات جبران کنم ،هر شب یا می برمت پارک یا شهربازی،یا تو خیابون می چرخیم خوش میگذره اما با تمام این حرفا میخام ببرمت مسافرت حالا کی  خدا میدونه باید بابا رو راضی کنم  خودت که میدونی ها ها ها ها...... ...
2 شهريور 1393

عشق مامان یعنی تو

داری بزرگ میشی اینو به وضوح تو کارات و رفتارت میبینم هر روز که بزرگتر میشی مامان امیدوارتر میشه و خوشحال از اینکه گل پسرم داره یه مرد میشه شب ها که بعضی وقتامی ترسی،میای تو بغلم می خوابی و میگی  مامان خوشگلی دوستت دارم منم یه بوس گندهبهت میدم و محکم تو بغلم میگیرمت تازگی ها بهم میگی مامان گامبالو البته من گامبالو نیستم،ولی می دونم منشا این حرفت کجاست مهد کودک یه خوبیهایی داره و یه بدیهایی نفسم،پسرم،عشقم  دوستت دارم     ...
2 شهريور 1393

این هفته...

این هفته سرم شلوغه،خیلی خیلی هم شلوغه آخه آخر هفته عروسی خاله هانی هست کلی کار داریم،این چند روز همش در جا ل خرید بودیم دیروز که داشتم لباسات آماده میکردم گفتی مامان واسه چی این  همه لباس برام  گرفتی، گفتم واسه عروسی خاله گفتی:مامان خیلی بی معرفتی شما هم عروسی گرفتین ولی من تو عکسا نیستم ...
10 مرداد 1393